گزارش | "نقش اخلاق اسلامی در سبک زندگی"
به گزرش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست علمی نقش اخلاق اسلامی در سبک زندگی به همت مجمع عالی حکمت اسلامی هفته گذشته در سالن اجتماعات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد که مشروح این نشست تقدیم مخاطبان رسا می شود.
در این نشست علمی حجج اسلام محمدسعید مهدوی کنی، عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و احمدحسین شریفی، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به بیان نظرات خود پرداختند و حجت الاسلام مهدی فصیحی نیز دبیر علمی این نشست را بر عهده داشت.
در آغاز این نشست علمی حجت الاسلام مهدی فصیحی با اشاره به پیشینه بحث گفت: مبحث اخلاق در اسلام دارای سابقه و پیشینه عمیقی است به گونه ای که در سوره شمس یازده قسم برای مضمون اخلاق بیان شده است.
در چند دهه اخیر در کنار مفهوم اخلاق، مفهومی به عنوان سبک زندگی بیان می شود و رهبر معظم انقلاب نیز در بیانیه گام دوم انقلاب از سبک زندگی به عنوان بازوی حل مشکلات اقتصادی یاد می کنند زیرا تا زمانی که سبک زندگی تصحیح نشود بعید است معضلات اسلامی نیز تصحیح شود بلکه جامعه مصرف کننده براساس سبک زندگی عمل می کند.
از سوی دیگر در محافل علمی نگرانی های فراوانی در زمینه مفهوم سبک زندگی وجود دارد که شاید دلیل این نگرانی ها برداشت های گوناگون از این مفهوم باشد؛ محور بحث ما در این نشست ارتباط دو مفهوم اخلاق و سبک زندگی با یکدیگر است.
معنای اخلاق، تفاوت میان اخلاق اسلام و سکولاریزم، چگونگی ایجاد ارتباط میان مفهوم اخلاق و سبک زندگی، ثمرات بحث در زمینه سبک زندگی و اخلاق پرسش هایی است که در این نشست علمی به دنبال پاسخ دادن به آنها هستیم.
نخستین سؤالی که در این نشست علمی مطرح می شود عبارت است از این که چه رابطه ای میان دو مفهوم اخلاق و سبک زندگی وجود دارد و از سوی دیگر بحث کردن در این زمینه دارای چه اهمیتی است؟
تفاوت میان مفهوم اخلاق و سبک زندگی
حجت الاسلام مهدوی کنی در پاسخ به اولین سؤال مطرح شده از سوی دبیرعلمی گفت: مفهوم اخلاق به تنهایی یک مفهوم مستقل است؛ اما در بسیاری از زمانها، دو مفهوم سبک زندگی و اخلاق در مقام عمل یکی دیده می شوند به عنوان مثال در کتاب هایی که در سال های اخیر تدوین شده اند مشاهده می شود بخش عمده ای از کتب اخلاقی در زمینه بحث سبک زندگی تدوین شده اند و محتوای آورده شده با کتاب اخلاقی منطبق است با این تفاوت که در سبک زندگی بیشتر در زمینه اخلاق اجتماعی بحث شده است تا اخلاق فردی.
به صورت کلی علما این دو مفهوم را در یک معادله و یک ترادف می بینند بنابراین بنده در گفت وگوهای متعدد بیان کرده ام که این دو متفاوت هستند و بحث امروز نیز در این زمینه است که چگونه می توان دو مفهوم اخلاق و سبک زندگی را به یکدیگر نزدیک کرد؛ البته گرچه این دو مفهوم یکی نیستند اما تباین نیز میان آنها وجود ندارد که نتوان از ارتباط میان آنها صحبت کرد.
بنابراین پرسش این است که بیان کنید این دو مفهوم چگونه با یکدیگر وارد می شوند یا در چه مورادی تا حد زیادی با یکدیگر انطباق پیدا می کنند با تأکیدی که بر تفاوت میان آنها وجود دارد.
خلاصه بیان می کنم که بحث اخلاق با محوریت ارزش و سبک زندگی با محوریت سلیقه مطرح می شود و این دو، از جهت، عنصر محوری، با یکدیگر پیوند برقرار می کنند.
اگر بخواهیم فعل اخلاقی را از غیر اخلاقی جدا سازیم گفته می شود فعلی که همراه ارزش باشد، اخلاقی خواهد بود که در زمینه مفهوم ارزش نیز بحث های فراوانی مطرح شده است که اگر بخواهیم به صورت کلی آن را بیان کنیم می توان گفت ارزش، چیزی است که با لحاظ غایت و هدف در عمل همراه شود و فرد برای دست یابی به آن هدف از هر فعلی استفاده کند، آن فعل ارزشمند می شود که البته تشکیکی و دارای مراتب است.
بنابراین موضوع در اخلاق، رفتن سراغ غایت، در انتخاب یک فعل است که فعل اخلاقی، انتخابی و اختیاری است مانند باقی افعال در حوزه شریعت، که اگر بخواهد حاوی ارزش باشد باید انتخابی باشد زیرا اجباری شاید ذمه را بری کند اما ارزشی ندارد.
هویت بخشی؛ کارکرد سبک زندگی
در ادامه توصیفی از سبک زندگی داشته باشم؛ به صورت خلاصه می توان گفت سبک زندگی مجموعه ای از افراد دارای نظام است که حول خودش یک سری از ترجیحات را شکل می دهد، کنش هایی در نظام که ملاک آنها قرار گرفته اند.
در یک مجموعه، فعلی نسبت به باقی افعال در نزد فاعل برتری دارند و زمانی که یک فرد سبکی را بر می گزیند مانند سبک پوشش، علت برگزیدن این پوشش خاص از سوی او، ترجیحی است که به این پوشش می دهد، و علاقه ای است که به این پوشش نسبت به باقی دارد؛ بنابراین احساس می کند برای چیزی که در وجود او است پاسخ بهتری می دهد و انگیزه ای برای برخی اهداف موجود است.
مهم ترین هدف کارکرد سبک زندگی هویت بخشی است یعنی افرد تلاش می کنند تا خود را نسبت به پیرامون متفاوت و قدرت انتخاب خود را نشان دهند که این انتخاب جایگاه آن فرد را در جامعه نشان می دهد؛ بنابراین فرد براساس ظهور باوری که دارد دست به انتخاب می زند.
به عبارت دیگر اگر گفته شود فرد چگونه انتخابش را انجام می دهد؟ می گوییم براساس ترجیحی که در درون و تمایلاتی که در وجود او قرار دارد، یعنی سعی می کند افعالی را انتخاب کند که ما فی الضمیر را نشان دهد؛ حال چه چیزی این رخ داد را نمایان می کند؟ آنچه که اندیشمندان بر آن تأکید می کنند سلیقه است که در ادبیات گفته می شودف آنچه که از شاکله وجودی انسان منقش می شود .
به نقطه پیوند میان مفهوم سبک زندگی و اخلاق نیز اشاره کنم؛ از سویی گفته شد در فعل اخلاقی نوعی انتخاب گری وجود دارد از سوی دیگر در بحث سبک زندگی نیز گفته شد ترجیح برای نمایش افعال و اعمال در این که فاعل بتواند ساختار وجودی خود ر ا عرضه کند، است که هردوی این رفتارها به نوعی بر یک انتخابگری بر مبنای ترجیحات تأکید دارند.
این که انسنان چه چیزی را مبنای ترجیح قرار دهد به عقاید بر می گردد که اگر اخلاق اسلامی باشد و سبک زندگی را در فضای اسلامی قرار دهیم ترجیحی که به انسان دست می دهد در فضای جهان بینی اسلامی است؛ آنچه که برای تمایز می خواهد نشان دهد و ترجیحی که می دهد با آنچه می خواهد در زبان دین نشان دهد با یکدیگر منطبق می شوند.
تأکیدی که در حوزه اخلاق وجود دارد تأکید بر جنبه ها ی ارزشی، مبانی ترجیح و باید هایی که از درون مجموعه جهان بینی فرد بر می خیزد، است از سویی سبک زندگی روش های عرضه آن را بیشتر نشان می دهد.
می توان گفت سبک زندگی، نوعی بیان حقیقت درونی است؛ تاکید سبک زندگی بیشتر بر عرضه رفتار عینی است که شامل احساسات درونی نیز می شود؛ سبک زندگی بر ابعاد عینی تطابق دارد و اخلاق بر حوزه جهت گیری که می توان آنها را دو روی یک سکه تلقی کرد که اگر فرصت باشد خواهم گفت آورده چنین پیوندی چیست.
حجت الاسلام شریفی در پاسخ به سؤال اول مطرح شده از سوی دبیر علمی گفت: در آغاز به اهمیت بحث اشاره می کنم که معتقد هستم مقوله سبک زندگی در حقیقت نرم افزار جامعه سازی است که از رسالت های جامعه مسلمین به شمار می رود.
نرم افزار جامعه سازی و تمدن سازی، سبک زندگی است بنابراین اگر این نرم افزار، اسلامی و مبتنی بر آموزه های فکر دینی شکل گیرد، می توان انتظار داشت جامعه اسلامی و تمدن اسلامی شکل گیرد که اگر آلوده یا التقاطی یا غیردینی باشد انتظار جامعه دینی نا به جا خواهد بود.
سبک زندگی در حقیقت میوه درخت باورها و ارزش ها است یعنی اگر جامعه امروزی دینی، را به یک درخت تعبیر کنیم ریشه درخت جهان بینی، تنه درخت ارزش های اسلامی و میوه آن سبک زندگی است که طبیعتا جامعه براساس میوه زندگی می کند.
اگر این میوه هایی که تحویل جامعه می دهیم از درخت ارزش ها به دست آمده باشند، ارزش ها آثار خود را در جامعه نشان می دهند اما اگر نتوانیم چنین کاریی انجام دهیم، ممکن است جامعه تا مدتی خود را به درخت ارزش ها پیوند زند یا از میوه های ارزشی استفاده کند اما در دراز مدت فلسفه هزینه کردن از درخت زیر سؤال می رود.
سبک زندگی در معرض جنگ نرم
چنانچه گفته شد سبک زندگی، هویت زندگی است همچنین معرفی چیستی و ابزاری برای نمایش هویت خودی و تحقق ارزشها و باورها است، در حقیقت سبک زندگی عمومی ترین لایه جنگ نرم است.
رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم هفت توصیه بیان می کنند که توصیه هفتم سبک زندگی است و می گویند سخن در این زمینه زیاد است اما آنچه که مهم است عبارت است از این که غرب سبک زندگی ما را تهدید می کند که باید در این زمینه مجاهده کرد؛ این سخن نشان می هد سبک زندگی عمومی ترین لایه جنگ نرم است که اگر بخواهم برای جنگ نرم سه لایه معرفی کنیم شامل سیاست های کلان خارجی، سیاست های کلان داخلی و لایه باورها است.
سؤال بحث در زمینه تعریف این دو مفهوم است که حجت الاسلام مهدوی کنی به زیبایی بیان کردند و بنده نیز با دسته بندی دیگری به بیان آن خواهم پرداخت؛ دو نوع نگاه، به دو مفهوم اخلاق و سبک زندگی، وجود دارد که شامل نگاه دانشی و غیردانشی می شود.
تعریف غیر دانشی اخلاق، تخلق به اخلاقیات و تعریف غیر دانشی سبک زندگی، وضعیت نهادینه شده میان جامعه است؛ در نگاه دانشی به اخلاق نیز دو رویکرد عمده درجهان اسلام وجود دارد که نخستین تعریف شایع اخلاق در دهه اخیر عبارت از ملکات و صفات نفسانی و بلکه راسخ در نقس است بنابراین اخلاق، دانشی است که موضوع تحلیلی آن بررسی صفات و ملکات درونی است مانند شجاعت،امانت، صداقت و امثال این موارد.
نگاهی که اخیرا رواج پیدا کرده و اخلاق پژوهان نیز از این تعریف دفاع می کنند، موضوع را اعم از صفات ملکات نفسانی می دانند یعنی افعال و کنش های اختیاری را جزء موضوع اخلاق به حساب می رود بنابراین اخلاق، دانشی است که به تحصیل و بررسی صفات نفسانی و رفتارهای اخلاقی می پردازد.
اگر نگاه علمی داشته باشیم، دانش اخلاق موجود شش هدف را برای خود تعریف می کند که نخستین گام، تعریف است همانند همه دانش ها که اگر می خواهد در زمینه عدالت بحث کند در آغاز آن را تعریف می کند؛ گام دوم توصیف است که وضعیت موجود در زندگی فردی یا رفتار جامعه را تحلیل می کند.
گام دیگر مقوله تفسیر، معناکاوی رفتارهای اخلاقی و پی بردن به آیات است؛ گام دیگر، تبیین یعنی علت کاوی و کشف چرایی است به عبارت دیگر بررسی می کند به چه دلیل یک فرد دروغ می گوید یا پرخاشگری می کند؛ کار بعدی نیز که انجام می دهند ارزش یابی است که یکی از رسالت های اخلاق است؛ از گام های دیگر که در ذیل تعریف علم اخلاق می آید، کنترل و به عبارت دیگر برنامه های علاجیه است یعنی راه علاج تهمت یا غیبت را معرفی می کند.
همچنین اگر بخواهیم نگاه دانشی به سبک زندگی داشته باشیم، دانش سبک زندگی هفت کار را متکفل می شود که شش کارش همان هایی است که در دانش اخلاق بیان شد اما در سبک زندگی پیش بینی نیز وجود دارد اما دانش اخلاق به آن نمی پردازد یعنی وضعیت زندگی یک فرد را پیش بینی می کنند.
نگاه غیر دانشی به اخلاق نیز وجود دارد که گمان می کنم محور بحث امروز از جهت نگاه غیر دانشی به اخلاق یعنی اخلاق به معنای تخلق به اخلاقیات، است و سبک زندگی نیز در این صورت به معنای سبک زندگی محقق است.
تعریفی از سبک زندگی که بنده از آن دفاع می کنم شاید با تعریف حجت اسلام مهدوی کنی متفاوت باشد که عبارت است از مجموعه ای از رفتارها اعم از درونی و بیرونی همچنین فردی و اجتماعی که سازمان یافته یا نهادینه شده است.
ویژگی های سبک زندگی
براساس این تعریف سبک زندگی دارای ویژگی هایی است؛ نخست این که گستره سبک زندگی شامل همه رفتارهای نهادینه شده است، چه فردی و چه اجتماعی، از آرایش کردن گرفته تا انو ع معماری و شهرسازی.
ویژگی دیگر این است که سبک زندگی نه کاملا فردی است که روانشناسان از آن تعریف می کنند و نه کاملا اجتماعی چنانچه جامعهشناسان می گویند ابعاد فردی در آن نقش افرینی ندارد، بلکه ابعاد فردی و تاثیرات اقلیمی نیز در آن تأثیر دارد به عنوان مثال افرادی که در اقلیم گرم هستند نمی توانند همانند افرادی که در اقلیم سرد هستند، لباس بپوشند یا برعکس.
ویژگی دیگر نیز رفتارهایی است که ممکن است بار ارزشی داشته باشند مانند این که اگر در جامعه مسلمین یک بار فردی از کروات استفاده کند می توان گفت، سبک زندگی کردن او کروات زدن است؟ یا می توان گفت کاری غیر اخلاقی است؟.
سبک زندگی به تدریج حاصل می شود بنابراین نهادینه شدن آن زمان بر است؛ سبک زندگی خودجوش است و تحمیلی نیست بنابراین با قوه قهریه نمی توان سبک زندگی ایجاد کرد البته منظور این نیست که قوه قهریه نمی تواند نقشی داشته باشد.
سبک زندگی نقش نمایشی دارد یعنی خودش دارای محتوا نیست اما بیان کننده هویت است و دارای لایه های اختیاری و هم لایه های جبری است بنابراین در برخی موارد اسلام به صورت جدی دخالت نمی کند، مانند اقلیم که گفته شد شرایط جبری دارد و در شهرهای گرمسیر نمی توان پوششی را ایجاد کرد همچنین در شرایط سرد؛ بنابراین جهات اختیاری سبک زندگی کنترل می شوند.
اگر بخواهیم به صورت خلاصه به بیان تفاوت های سبک زندگی و اخلاق بپردازیم باید گفت براساس تعریفی که گذشتگان از اخلاق دارند هیچ وجه مشترکی میان سبک زندگی و اخلاق وجود ندارد؛ زیرا اگر اخلاق را صفات درونی بدانیم، سبک زندگی مجموعه رفتارها است اما اگر تعریف معاصرین از اخلاق را مد نظر داشته باشیم تفاوتی میان سبک زندگی و اخلاق دیده نمی شود.
اخلاق سبک زندگی را محدود نمی کند
در ادامه حجت الاسلام فصیحی با اشاره به محور دوم بحث گفت: سبک زندگی و مفهوم اخلاق چگونه با یکدیگر تعامل می کنند؟ به عبارت صریح تر کسی که عنوان اخلاق و سبک زندگی را می بیند برداشتش این است که اخلاق می خواهد تنوع سبک زندگی را از انسان بگیرد و می گوید همه باید پوشش خاصی داشته باشند و دارای یک نگاه تحکم آمیز است بنابراین آیا اخلاق آمده است که ترجیات را دستکاری کند و تنوع عمل ما را بیگرد یا خیر؟
حجت الاسلام مهدوی کنی در پاسخ به سؤال دوم دبیر علمی گفت: پیش از شروع کردن بحث نکته ای را بیان می کنم زیرا با توجه به این که در زمینه سبک زندگی در گشته فراوان بحث کرده ام در این جلسه وارد جزئیات نشدم اما به دلیل این که جناب شریفی به نکته ای اشاره ای کردند بنده نقد خود را به سخن ایشان بیان می کنم که در زمینه تفاوت سبک زندگی با فرهنگ است؛ ایشان بیان کردن که اقتضائات مکانی و زمانی، عناصر اجباری را وارد بحث سبک زندگی می کنند.
اگر سخن آقای شریفی را بپذیریم در این صورت مرز میان فرهنگ و سبک زندگی برداشته می شود؛ فرهنگ مجموعه دستاوردهای بشری یا تلاش برای تغییر در طبیعت و انطباق با طبیعت است به عبارتی گفته می شود دستاورد بشری در زیست طبیعت، فرهنگ است که هر نوع دستکاری حتی تغییر در سنگ برای شکار، سنگ از وضعیت طبیعت، به فرهنگ وارد شده است.
الزامات زیست در فضایی که انسان قرار دارد، خود را در فضای فرهنگ نشان می دهد یعنی هر فردی در هر مکانی که قرار دارد یکی از دلایل پدید آمدن دستاوردها و تلاش ها از سوی او برای انطباق با طبیعت و اقتضائات پیرامونی است اما سبک زدگی حوزه ای از فرهنگ است که اتفاقا همه عناصرش انتخاب و به یک جریان تبدیل می شوند.
صحیح است که انتخاب های ما در زمین سازمان اجتماعی و فضای طبیعی رخ می دهد و من نمی توانم از چیزی که نیست یک پدیده به وجود آورم یعنی شخص آفریقایی که انواع لباس را درست می کند از درختی است که در حوزه آن می روید در این صورت حوزه ای از سبک زندگی به حساب می آید که ناشی از خلاقیت و انتخاب او است.
از سوی دیگر در روستایی که فقط از یک لباس استفاده می کنند سبک معنا ندارد، اصلا زمانی سبک زندگی مطرح شده است که تفاوت ها ایجاد شده اند؛ زمانی که ثروتی جمع می شود و می توان چند لباس یا لباس های متعدد ایجاد کرد بحث سبک مطرح می شود و در حوزه ای است که فرد انتخاب می کند نه این که الزامات ندارد بلکه الزامات دارد اما سبک نیست بلکه الزاماتی است که حاوی محیط یا فرهنگ است.
اما در زمینه سؤال مطرح شده باید گفت، از جمله عوارضی که بحث سبک زندگی دارد بحث تکثری است که پدید می آید زیرا انسان ها گزینش های متعددی دارند و اهمیت بحث سبک زندگی به خاطر فرصت انتخابی است که به انسان می دهد؛ البته از انتخاب بحث می شود به دلیل این که اختیار در حیوان نیز وجود دارد اما انتخاب همراه با ترجیح مربوط به انسان است.
باید گفت حقیقت، واحد است؛ اما مبادی حرکت متفاوت است؛ تکثر از هدف و غایت حاصل نمی شود، بلکه از مبادی و شکل حرکت حاصل می شود؛ یعنی سیر حرکت متفاوت است. به عبارت دیگر اخلاق اسلامی متوجه غایتی است که آن را براساس جهان بینی اسلامی بیان می کند که در آن تکثر ها وحدت پیدا می کنند.
سبک زندگی، توجه به مبادی و نقاط آغازی است، که این موارد تفاوت را ایجاد می کنند که موضوع سبک زندگی به تفاوت ها و تکثر ها است؛ ارزش افزوده سبک زندگی برای ما، فرصت بیشتری است که به ما در هنگام سیاست گذاری در حوزه فرهنگ یا سیاست گذاری فرهنگی می دهد که به این تکثرها توجه شود، نه به معنای پذیرش و رسمی کردن تکثر ها که اخلاق را نسبی کنیم بلکه موضوع به رسیمت شناختن تفاوت انسان واقتضائات است که سبک های متعددی را ایجاد می کند.
سبک زندگی این فرصت را به ما می دهد تا اخلاق را با انعطاف اجرا و مرحله بندی و دوره ها در نظر گرفت، که در این صورت نیازمند فرصت خلاقیت است زیرا شخصی به دنبال متحدالشکل کردن انسان ها نیست اما چرا چنین تفکری وجود دارد؟ به دلیل این که دائما اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی مانند مارکسیستی همانند تفکر گروه های افراطی مانند نازی ها به شمار می آورند که یک نوع ایدئولوژی اجتماعی را برای جمعیت کثیری بیان می کردند و توجه آنها به اشکال واحد است.
اما به این توجه نشده است که انسان تنوع طلب است و انسانی که داری موقعیت های اجتماعی، سنی و رفتاری متفاوت است می خواهد چنین کارهایی را که آنها می گویند انجام دهد و زمانی که القاء یک ارزش را در یک قالب قرار می دهید عملا فرصت رشد و خلاقیت و انتخاب گری را از فرد می گیرید که با فطرت انسان در می افتد در نتیجه به جنگ آن خواهد رفت.
اما سبک زندگی در پیاده سازی اخلاق اسلامی به ما این فرصت را خواهد داد که بگوید معنای سبک زندگی اسلامی این نیست که همه باید شبیه هم باشند به گونه ای که هر آن اگر فرد به ما نگاه کرد بگوید فلانی وابسته به دسته ویژه ای است بلکه موضوعی که وجود دارد این است که ارزش هایی در درون آن وجود دارد که می تواند تجسم های مختلفی به اقتضاء فرد داشته باشد.
حجت الاسلام شریفی نیز در پاسخ به اشکال وارد شده از سوی حجت الاسلام مهدوی کنی بیان کرد: ایشان بیان کردند، در برخی موارد فرهنگ وارد سبک زندگی می شود که باید گفت فرهنگ ده ها تعریف دارد و براساس تعریفی که ایشان از فرهنگ مد نظر دارند فرهنگ با سبک زندگی خلط می شود.
اما تعریفی که از فرهنگ دارم و بسیاری از فرهنگ شناسان نیز آن را تأیید می کنند این است که فرهنگ مجموعه جهان بینی، نظام باورها و نظام ارزشی به عنوان لایه میانی فرهنگی و نظام رفتاری به عنوان لایه رویی فرهنگ است که سبک زندگی را لایه رویی فرهنگ می دانند در نتیجه فرهنگ اعم از سبک زندگی است.
اما در زمینه سؤال مطرح شده که اخلاق می خواهد فضای آزاد و نظام ترجیحات را محدود کند، بیان می کنم با توجه به تفصیلی که از رابطه علم اخلاق و سبک زندگی بیان شد علت تنوع و مشروعیت تنوع ها در سبک زندگی چیست؟
اولا عمق باورها و ارزشهای افراد متفاوت است، اگر ابوذر از قلب سلمان آگاه باشد او را تکفیر میکند و همچنین برعکس یعنی عمق باورها و پذیرش ارزشهای اسلامی دارای سطوح مختلفی در میان انسانها است.
در زمینه ارزش ها، یک کف وجود دارد که عبارت است از اعتقاد فرد به نظام ارزشی اسلام اما سقف آن تا بی نهایت می رود چنانچه در روایت امام صادق(ع) آمده است ایمان دارای ده پله است و مبادا فردی که در پله دوم است پله اولی را تحقیر کند؛ بنابراین متناسب با سطوح ابراز ایمان و رفتار بعد نمایانگرانه انسانها متفاوت خواهد بود.
از سوی دیگر این که گفته می شود سبک زندگی، متأثر از نظام ارزشی است به معنای این نیست که غرائز و سلایق در سبک زندگی و نظام اخلاقی اسلامی، نادیده گرفته می شوند؛ در نظام اخلاقی اسلامی اگر گفته می شود حجاب یا عفت داشته باشید بدین معنی نیست که اسلام می خواهد، تنوع را از افراد بگیرد به عنوان مثال اسلام می گوید به فقیر کمک کنید؛ اما نوع یا شکل کمک، مبتنی بر شرایط زمان، مکان و امکانات مادی است امروزه اگر فردی بخواهد شبانه درب خانه زنان بی سرپرست را بکوبد تا به آنها کمک کند بازداشت می شود حتی خود آن زنان نیز شکایت خواهند کرد بلکه چنین کمک کردنی در زمان امام علی(ع) روش مناسبی بوده است اما امروزه می توان با عابر بانک و فضای مجازی کمک کرد.
همچنین ساده زیستی در اسلام ارزش است و در هیچ زمانی ساده زیستی ضد ارزش به شمار نمی رود؛ اما مدل اجرایی آن، که یک سبک به شمار می رود مختلف است چنانچه ساده زیستی امام صادق(ع) با امام علی(ع) متفاوت است که نشان می دهد نقش شرایط زمانی و مکانی درانتخاب ها و اجرای اخلاقیات و عمل به آنها تأثیر دارد و دست ما باز است غیر از این که سبک زندگی را نباید تک عاملی دید بلکه عوامل متعددی در شکل دهی سبک زندگی متأثر است.
در پایان نیز حجج اسلام مهدوی کنی و شریفی به سؤالات حاضران در نشست پاسخ دادند./1324/ز501/س
خبرنگار: مصطفی رستمی